منُ زندگی کوفتیم |
||
چیزهایی هست که هر چه هم که نخواهیشان ببینی باز میآیند، باز سنگین و بیرحم میآیند و خود را روی تو میافکنند و گرد تو را میگیرند و توی چشم و جانت میروند و همه ی وجودت را پر میکنند و آن را میربایند که دیگر تو نمیمانی، که دیگر تو نماندهای که آنها را بخواهی یا نخواهی ! آنها تو را از خودت بیرون راندهاند و جایت را گرفتهاند و خود تو شدهاند، دیگر تو نیستی که درد را حس کنی ! تو خود درد شدهای ... نظرات شما عزیزان: برچسبها: |